5 نوع روان درمانی
5 نوع روان درمانی
Blog Article
انجمن روانشناسی آمریکا (2023) موارد زیر را به عنوان پنج رویکرد اصلی روان درمانی معرفی می کند.
1. روانکاوی و روان پویشی درمانی
روانکاوی اولین درمان گفتاری بود که توسط فروید در اواخر قرن نوزدهم ایجاد شد. از آن زمان، روانکاوی در چندین مکتب مختلف تکامل یافته است و مدل ذهن و روابط آن توسط درمان روان پویشی توسعه یافته است (Pick, 2015).
به طور خلاصه، هر دو با مفهوم ضمیر ناخودآگاه، مکانیسمهای دفاعی، و انتقال و انتقال متقابل در رابطه درمانی به عنوان وسیلهای برای تغییر درمانی کار میکنند. با این حال، درمانگران روان پویشی زمینه اجتماعی مراجع را برای منابع رنج، مانند استرس های اقتصادی، سوء استفاده، قلدری، نژادپرستی، جنسیت گرایی و همجنس گرا هراسی نیز بررسی می کنند (Gaztambide، 2021).
روانکاوی فشرده و طولانی مدت است و معمولاً پنج بار در هفته برای چندین سال انجام می شود. بیماران روی یک کاناپه دراز می کشند، که باعث قهقرایی به مراحل اولیه رشد و منشاء درگیری های ناخودآگاه می شود. تفاوت ها و شباهت های بین روانکاوی و درمان روان پویشی در مقالات مرتبط مرتبط بحث شده است.
2. رفتار درمانی
رفتار درمانی مبتنی بر علوم رفتاری است که در اوایل قرن بیستم توسط جان واتسون (1924/1997) به طور جدی دنبال شد و توسط BF Skinner (1963، 1965) بیشتر دنبال شد.
به طور خلاصه، رفتار درمانی شامل طیف وسیعی از مداخلات است که هدف آن تغییر رفتار مشکل ساز مراجع بدون کنکاش در گذشته است. ذهن انسان را به عنوان یک مکانیسم پیچیده محرک-پاسخ که در معرض شرطی شدن است، یک پاسخ آموخته شده به محیط درک می کند (مک کنا، 1995).
رفتار درمانگران به مفهوم ناخودآگاه اعتقادی ندارند. درعوض، تصور میشود که رفتار مشکلساز یک پاسخ مقابلهای آموختهشده است که میتوان آن را آموخت. مداخلات رفتار درمانی به رفتارهای سازگارانه با تقویت مثبت پاداش داده و رفتارهای ناخواسته را خاموش می کند. اغلب در برنامه های توانبخشی، به ویژه برای مراجعان با مشکلات سوء مصرف مواد، و برای درمان فوبیا استفاده می شود (هاینز و اوبراین، 2000).
3. شناخت درمانی
درمان شناختی به دنبال تحقیقات آرون بک (1987) در مورد این ایده روانکاوانه که افسردگی خشم به سمت درون است، توسعه یافت. اگر این درست بود، بک انتظار داشت که ببیند رویاهای افراد مبتلا به افسردگی پر از خشونت و پرخاشگری خواهد بود، زیرا دفاع آنها در برابر چنین تکانههایی در طول خواب آرام میشود.
با این حال، بک (1987) در عوض دریافت که رویاهای این افراد با از دست دادن، پوچی و شکست مشخص می شود، دقیقاً مانند گزارش های آگاهانه آنها در طول جلسات درمانی.
این امر باعث شد که بک گفتار بیماران را در حین روانکاوی برای موضوعات مشابه بررسی کند و متوجه شد که بیمارانش اغلب منفی بودن خود را با تحریفات شناختی خاصی بیان می کنند که او آن را افکار خودکار می نامد.
این افکار خودکار اساس سبک تفکر افسردگی بود که برای بک کانون اصلی تحقیق و تغییر شد. درمان طبق مدل شناختی آسیب شناسی روانی بک (1979) بر اصلاح این افکار خودکار و آزمایش آنها در برابر واقعیت متمرکز بود.
رایج ترین مشتق درمان شناختی امروزه، درمان شناختی- رفتاری ( CBT ) است. این رویکرد، به نوبه خود، موج سومی از درمانهای رفتاری شناختگرا را به وجود آورده است که شامل آموزش ذهنآگاهی برای توسعه دفع شناختی از افکار غیر مفید، از جمله درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی ، MBSR و ACT است .
4. درمان انسانی
درمان انسانگرایانه معمولاً به طیفی از رویکردهای مشتریمحور بر اساس روانشناسی انسانگرایانه آبراهام مزلو، روانشناسی وجودی ویکتور فرانکل و رولو می و جنبش بالقوه انسانی اشاره دارد. کار کارل راجرز (2003) بر رویکرد کلی درمانی و تکنیک بالینی تسلط دارد.
درمان انسان گرایانه به جای کاهش علائم مشکلات سلامت روان، بر جستجوی مشتری برای رشد شخصی ، معنا، و خودشکوفایی تمرکز دارد. بنابراین، با روانشناسی مثبت گرا و علم عملکرد بهینه انسان اشتراکات زیادی دارد.
رواندرمانی انسانگرایانه، مراجع را بهعنوان متخصص تجربه خود میداند تا درمانگر، از این رو «شخص محور» است.
رابطه بین درمانگر و مراجع، مشارکتی است و درمانگر با استفاده از همدلی و مهارت های گوش دادن فعال ، توجه مثبت بی قید و شرط را به مراجع ابراز می کند. هدف انتقال همخوانی و اصالت در برخورد درمانی و ایجاد رابطه ای است که شکوفایی انسانی مشتری را تسهیل می کند.
5. درمان یکپارچه یا کل نگر
برخی از روان درمانگران رویکرد التقاطی را ترجیح می دهند که از طیف وسیعی از تکنیک ها و مدل های ذهن انسان استفاده می کند. یک رویکرد جامع و یکپارچه به روان درمانی مشتری محور است و از ترکیبی از تمام رویکردهای دیگر ذکر شده در بالا برای بازگرداندن شخصیت مراجع به یک کل یکپارچه استفاده می کند که هر لحظه آشکارا و بدون محافظت از دفاع ها، قضاوت های از پیش ساخته شده یا انتظارات ملاقات می کند (هاوکینز و راید). ، 2019).
این شامل کار با انتقال و انتقال متقابل برای اتصال مشتری به بخشهای منتفی یا حل نشده خود و ادغام آنها در یک شخصیت منسجم است. این مستلزم انحلال تدریجی مکانیسمهای دفاعی است که خودانگیختگی را مهار میکند و انعطافپذیری روانشناختی را در حل مسئله و روابط محدود میکند تا تعامل مجدد معتبر مشتری با جهان را تسهیل کند (هاوکینز و راید، 2019).
Report this page